آن سوی با تو بودن
محبوب دل محبوبم، تو را در رویاهایم دیده ام ، در خلوت خویش؛ روی زیبایت را. توهمدم جان منی و نیمه دیگر زیبایی ام که هنگام آمدنم به این جهان از آن جدا شد. دلبندم،دزدانه آمده ام ، پاورچین پاورچین ، تا به تو رسم. به راستی تویی آیا که در برابرم ایستاده ای؟ از چه بیم ناکی؟ شکوه دنیا را رها کردم تا با تو به بهشت سرزمین های دور ره برم و باده زندگی و مرگ را باتو از یک ساغر سرکشم. محبوبم،بیا به جهانی چنان دور رویم که دست چرکین بشر را بدان راه نباشد. نظرات شما عزیزان: جمعه 16 دی 1390برچسب:, :: 23:14 :: نويسنده : وحید،گلی
درباره وبلاگ ![]() دوست عزیزم سلام قدمهات سبز و گل آذین. زیر آسمون آبی خدا و توی دشت پهن و زیبای زندگیمون خیلی از آدما هستن که عاشقن و عاشقانه زندگی میکنن دل وروحشون لبریز از مهره و مملو از محبتن اما...اما این آدما همیشه نمیتونن رازو نیازاشون و درد دلهاشون رو به کسی بگن همیشه سنگ صبوری نیست. من و وحید عزیزم نویسنده های این وبلاگیم که سنگ صبور و همدمی واسه گفتن حرفامون نداریم و بخاطر همین تصمیم به درست کردن این دنیای کوچیک گرفتیم تا درد دلها و راز و نیازای عاشقونه مونو توش بگیم. دوست من به دنیای کوچیک اما پر محبت و بی آلایش ما خوش اومدین. قدماتون رو چشمامون. دوستدارتون : وحید و گلی آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |